دیوجانس به خاطر علم و حکمتش از اسیری آزاد شد
آورده اند: دیوجانس حکیم در ضمن سرگردانیهایش به دست دزدان دریائی اسیر شد هنگامی که در بازار برده فروشان او را به معرض فروش گذاشتند او خریداران خود را با این جمله خوش آمد می گفت : بیائید ای بردگان و آقائی را بخرید.
گویند دزدان چنان تحت تاءثیر سخنان او قرار گرفتند که وی را از سکوی برده فروش به پناهگاههای خود بردند، وی مدتی به تعلیم آنان پرداخت .می گفت : برای من چه فرق می کند که به تعلیم دزدان دریا یا طفیلی های اجتماع بپردازم .
سرانجام اسیرکنندگان وی آزادیش را به خاطر خردمندی و حکمتش به وی ارزانی داشتند.(96)
دریا باش تا نگندی
مردی به بایزید بسطامی گفت : چرا سفر نمی کنی ؟جواب داد: چون دوستم مقیم است به وی مشغولم و به دیگری نمی پردازم .آن مرد گفت : آب که زیاد در یکجا بماند می گندد.بایزید در پاسخ گفت : دریا باش تا هرگز نگندی .(97)
رفتار دیوجانس جوانی را هدایت کرد
دیوجانس گوید: روزی به خانه جوان ثروتمندی رفتم از من در اتاقی پذیرائی کرد که پر از نقش و نگارهای زرین و تصاویر و تجملات دل انگیز بود.
من چنان رفتار کردم که میزبانم دریابد که نه برای وی و نه برای ثروت و تجملات وی ارزشی قائلم .میزبان به من گفت : از رفتار تو چنان پیداست که مرا آدم بی تربیت و بی هدفی می پنداری اما من نشان خواهم داد که براستی پیرو و مرید تو هستم ، روز بعد همه املاک خود را به اقوامش بخشید و کوله باری برداشت و به دنبال من راه افتاد.(98)
اخوان الصفا کیانند و هدفشان چیست ؟
در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد اعضای این انجمن جمعی از علماء و دانشمندان بزرگ اسلام بودند (از ایرانیان ) نام این جمعیت (اخوان الصفا) و مرام اصلی یا اساسنامه آنها این بود که می گفتند: دیانت اسلام به خرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن آن از آلودگیهای ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه به کمال می رسد که با فلسفه یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد.
نظر دیگری که در آغاز رسائل تصریح کرده اند عبارت از این است که فلسفه چون ارزیابی به زبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته و تحریفات در آن راه یافته است ما می خواهیم مقاصد اصلی فلسفه را پوست باز کرده و بیان کنیم تا در خور فهم گردد.
ظاهرا مقصودشان همین بود که خود در جای جای مقالاتشان اظهار و بعضی نویسندگان دیگر همان را تاءیید کرده اند و اگر در باطن مقاصد دیگری داشتند هویدا و آشکار نبود.
اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح کرده و تبادل نظر در آنها با دقت خوض می کردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هر چه به نظرشان پسندیده و درست می آمد در آن اتفاق نظر داشته اند و نتیجه افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است .
(مجموعه رسائل اخوان الصفا چند بار در لبیزیک و مصر و هندوستان به طبع رسیده و از عربی به دیگر زبانها نقل و ملخص و هم قسمتی از مقالات به فارسی طبع و نشر شده است ).(99)
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است پنجاه مقاله هر کدام مربوط به یکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقاله پنجاه و یکم در اقسام باختصار و ایجاز و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است .
پاره ای از مقالات بقدری پخته و استوار به قلم آمده که پس از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها می توان بدست آورد که مسلمین به مدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند.
مؤلفان رسائل نام خود را آشکار نمی ساختند اما در نشر افکار و عقائد خویش ساعی بودند و مقالات آنها در حدود مدت یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را به خود متوجه ساخت کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصا معتزلی ها در نشر این رسائل همت گماشتند...
باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند...
شهرزوری در تاریخ الحکماء نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است : ابوسلیمان محمد ابن مسعود بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون صابی و ابواحمد نهرجوری و عرفی بصری و زید بن رفاعه .
جرجی زیدان در آداب اللغه نیز اسامی این پنج نفر را به همان ترتیب نقل کرده است .(100)